اسمات رمان
نامجون ات و کشوند تو اتاقش درو قفل کرد و ات و چسبوندش به دیوار و شروع کرد به لب گرفتن ازش ات هم همکاری میکرد نامجون اروم اروم لباسای ات و در اورد و مالا خودشم در اورد و شروع کرد به مارک گذاشتن روی گردنش و گهگاهی لباشم میبوسید و با دستش سینه هاشو میمالید اروم اروم رفت پایین تا اینکه رسید به پوصتیش و زبونشو کرد توش و خورد بعد از چند مین در اورد زبونشو دراز شد و ات رفت پایین ساک زد بعد از ارضا شدن نامجون. نامجون رفت دیکشو تنظیم کرد و واردش کرد بله ات دیگه باکره نیست بوم صدای خوردن بدن به بدن بعد از سه راند وحشیانه تموم شد
پایان
نویسنده: elisa
پایان
نویسنده: elisa
- ۲.۹k
- ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط